Powered By Blogger

۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

ای سمنو




ای زدوران کهن مانده به جا , ای سمنو
گوئیــا خورده   از آب بقا , ای سـمنـو

من نـدانسته ام اول زکجا آمده ای
می روی باز ندانم به کجا , ای سمنو

تخت جمشید و ستونهایش زپا افتادند
تو همان طور بماندی سرپا , ای سمنو

هیچ سالی نشود بی رخ ماهت تحویل
سال نو را تو دهی زیب و صفا , ای سمنو

هفت سین ناقص و تحویل حمل بی ثمر است
گر نباشی تو سر سفره ما , ای سمنو

پدر و مادر من , آدم و حوا , ز ازل
از تو خوردند به عنوان غذا , ای سمنو


بهر اخلاف خود این تحفه به میراث گذاشت
نوح , چون رفت ازین دارفنا , ای سمنو

تویی آن شیره گندم که شد از خوردن تو
بوالبشر رانده ز درگاه خدا , ای سمنو

با وجودی که سیاهی تو , به پایت نرسند
پشمک و نقل و گز و باقلوا , ای سمنو

هر کسی خورد یک انگشت زتو , بر دارد
از سر صدق , ده انگشت دعا , ای سمنو

تا بود عیدی و تحویلی و رسم و روشی
باد این سنت دیرینه بجا , ای سمنو
راد دلشده




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر